برای آدمی مثل من که به نوشتن اعتیاد دارم، پاککردن یادداشتهایی که براینوشتنشان وقت صرف میکنم، نوعی شکنجه محسوب میشود. منباب همین است که همیشه توی شرایط روحیِ نامساعد، دست به خودآزاری روانی میزنم و بخش بزرگی از خورده نوشتههایم را که اینجا مینویسم توی یکچشم بر هم زدنی کنفیکون میکنم. خلاصه که دوباره برگشتم که بنویسم. البته با این امید که برای شرایط بحرانی روانی راهحل بهتری بیابم.
آدمیزاد را طوری ساختهاند که نیاز به محبت و توجهِ ویژه از سوی یکنفر دیگر داشته باشد، ترجیحاً با جنسیت مخالف یا در شرایطی کاملاً طبیعی همجنس؛
نوشتن برای مخاطبان هم تا حدودی میتواند نقشِ آدمی دیگر را ایفا کند! مثلاً خود من وقتی حس میکنم نوشتههایم مورد عنایت نگاهِ چند نفرِ عزیز واقع میشود، توی پوستم نمیگنجم و از فرط خوشی شاید رودهدرازی هم بکنم. بگذریم!
فیالواقع اینهمه آسمان ریسمان بافتم تا بگویم برای هزارمین بار برگشتم تا قلمبافی و چرندسرایی بکنم؛ روزتان نیک. ۱۷ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۰۰:۱۵