دراز کشیدم رو مبل، به این فکر میکنم که ایکاش ذهن ما زنها مثل مردها بود. همونقد بیخیال و رها. مثلا بعد ده ساعت پیام میذاره: سلام عزیزم خوبی؟ همون لحظه آتیشی میشم ولی چون صبورم با ملایمت جوابشو میدم، انگار نه انگار ده ساعته منتظرشم.
از شنبه باید برم سر کلاس! هنوز نمیدونم دانشآموزا چطوریان! امیدوارم آروم و حرف گوش کن باشن. میدونم یه خیالِ خامه ولی خب چه کنم. امید دل آدمو زنده نگه میداره. :)
سلام پاییز جان.
عصر دوم مهر ۱۴۰۴