هما

حرف‌های ما هنوز ناتمام…
تا نگاه می‌کنی
وقت رفتن است،
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی…
ای دریغ و حسرتِ همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود!

یه مدتیه انگار توی دلم دارن همش رخت چرک میشورن. هی چنگ میزنن، هی چنگ میزنن. تمومی هم ندارن این رختا! دارم ذره ذره به این باور میرسم که از یجایی به بعد پرت شدم ولی حواسم نبوده. ۰۰:۱۱ بامداد شنبه ۱۶ فروردین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">