چند وقت پیش خواهرم پارچهی دوستش رو با یه لباس که اندازشه، آورد. امروز زنگ زد دوستش ۱۷ دی مهمونی داره. حالا منم باید بشینم تا قبل از مسافرتم براش بدوزم، یعنی تا فردااااا. هر دو سه ساعت یکبار هم زنگ میزنه چکار کردم!
منم میگم واقعا چی در من دیدی که وقتی مشتریمو حتی یبارم ندیدم بتونم واسش معجزه کنم! البته میدونم از پسش بر میام و واقعا دوختش کاری نداره. باید به رضایت و دستمزدش فکر کنم تا انگیزه بگیرم. :) هعییییییی.
پاشم اول برم نماز بخونم بعد یا علی بگم تا خدا چی بخواد. (الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار.) ۱۷:۰۸ غروب ۶ دی